هلند یکی از کشورهایی است که مفهوم فعالیتهای داوطلبانه عمیقاً در آن به یک فرهنگ تبدیل شده است. اگر نگویم همه اما میتوانم بگویم بیشتر مردم از پیر و جوان کار داوطلبانه میکنند؛ حتی اگر آن کار خریدن یک بسته نان باشد برای پیرزنی، یا یاد دادن ریاضی به یک پسرک شیطان، یا نقاشی کردن دیوار یک مدرسه، یا هُل دادن صندلی چرخدار پیرمردی، یا آشپزی به جای مادری پر مشغله، یا قصه گویی برای چند بچه سر به هوا… یا هر چیز دیگری که به فکرتان برسد.
آنها برای هر کار داوطلبانهای قرارداد میبندند، متعهد میشوند و اگر روزی نتوانند آن کار را انجام دهند باید حتما قبلا، مثل یک کار واقعی، مرخصی بگیرند. پایان یکسال کار داوطلبانه با یک بسته پنیر و یک شیشه مربا، یا یک دسته گل، یا با یک کارت سپاس از آنها قدردانی می شود!
شاید غالب هلندیها نه برای ثواب و آخرت و بهشت و نذر و زکات (هر چند با چنین نیاتی هم کار داوطلبانه خوبست) کار داوطلبانه میکنند بلکه کار داوطلبانه آنان به مثابه یک درمان، به مثابه کمک نه به دیگری که کمک به خود، قلمداد میشود. کار داوطلبانه حال آدم را بهتر می کند، فرصت های تازه ایجاد میکند، امکانهای جدید فراهم میکند، احساس ارزشمندی و مفید بودن میدهد (و این همه را ما در فعالیتهای داوطلبانه دوران جنگ هشت ساله صدام بر ضد ایران شاهد بودیم).
داوطلب بودن برای کارهای خوب یک قدرت است، منتظر دیگران نباش، وقتی هیچ کس برای بهتر کردن زندگی داوطلب نیست، تو داوطلب باش.
عرفان نظرآهاری
(با افزودن دو پرانتز از سردبیر در متن اصلی)