نویسنده: حسن قنبری
هفت آسمان، سال پنجم، شماره 20، زمستان 1382
موضوع دین در دنیای جدید از مهمترین موضوعاتی است که ذهن الهیدانان و فلاسفۀ دین را به خود مشغول داشته است. مدعای اصلی در این موضوع این است که با ظهور مدرنیته انسان جدیدی متولد شد که فهم جدیدی از دین پیدا کرد. این فهم با تصور سنتی و رایج دین نه تنها ناسازگار بود، بلکه آن را به چالش میکشید. در نتیجه دینداری و تجدد مسئلۀ مهم دوران جدید گشت که هر متفکری به سهم خویش در پی حل آن برآمد. هانس کونگ این موضوع را در دو کتاب مهم خود، مسیحیت و کلیسای کاتولیک به تفصیل بررسی کرده است. کونگ درباره ظهور مدرنیته، معتقد است مجموعهای از تحولات علمی، فرهنگی و سیاسی زمینه ساز ظهور مدرنیته شد که از آنها تحت عنوان “انقلاب” نام میبرد. او همۀ تحولات را به تحول در اندیشۀ انسان غربی باز میگرداند. بدین ترتیب عوامل تأثیر گذار در پیدایش مدرنیته را فلسفۀ جدید، علم تجربی، قانون طبیعی جدید، و فهم عرفی شدۀ جدید از سیاست و دولت معرفی میکند.