برای مهار فراگیری (پاندمی) بیماری به عدالت جهانی با دُز بالا نیاز داریم.
ساعت ۹:۴۵ امروز سهشنبه دوم شهریور ۱۴۰۰ در زندگی من یک لحظه تاریخی ثبت شد. سرانجام پس از مرارتها و دلنگرانیهای بسیار، امروز که هنوز پنج ماه به دومین سالگرد تولد ویروس تاجدار مانده، یک دز از نوشداروی مبارک آسترازنیکا را به بدن من در جهان سوم تزریق کردند. به زمانهای که در آن زندگی میکنم افتخار کردم و گفتم زنده باد علم.
تاریخ پاندمی، تاریخ فاجعه است. همیشه میلیونها انسان قربانی همهگیری شدهاند، بدون آنکه واکسن و دارویی در دسترس داشته باشند. پاندمی طاعون ژوستنین از ۵۴۱ میلادی تا ۷۵۰ بیش از ۲۰۰ سال طول کشید و یک چهارم جمعیت جهان را نابود کرد. حتی جمعیت اروپا را نصف کرد. پاندمی دیگری در ۲۶۱ م. روزانه پنج هزار نفر را فقط در قفقاز میکشت. در ۱۳۴۷ میلادی طاعون سیاه، چنان مرگبار بود که یک سوم جمعیت اروپا را از بین برد. آنفولاآنزای اسپانیایی در سال ۱۹۱۸ جان میلیونها انسان را گرفت.
باید خوشحال باشیم که در عصر شکوفایی خیرهکننده علم زندگی میکنیم. هنوز تعداد مرگهای کرونایی در جهانِ هشت میلیاردی به پانزده هزار نفر نرسیده بود که بشر واکسن ویروس وحشی کرونا را سریعتر از سرعت انتشار آن کشف کرد و بیش از آنکه قربانیان آن مانند طاعون و آنفولاآنزا به رقمهای فاجعهبار برسد، به تولید انبوه رساند.
به زعم من، زمانی که واکسن به بدن انسان تزریق میشود، یک لحظه شکوهمند است. من در آن لحظه، تمام دلهرهها، نگرانیها و اضطرابهای روزهای اول را مرور کردم. در ذهنم فیلمهای ترسناکی تداعی شدند که دیماه ۹۸ از ووهان منتشر میشد و جهان خود را آماده وضعیت آخرالزمانی میکرد. از خالی شدن فروشگاهها و قرنطینه شدن شهرها تا مصاحبههای ناامیدکننده متخصصان تراز اول سلامت در جهان، همه و همه ترسی عمیق در جان انسان میکاشت.
هیولای ترسناکِ بیماری جدید بر جهان سایه افکنده بود، بیمارییی که سریع سرایت میکند، دارو ندارد و امکان دارد در چند روز بیمار را از پا بیاندازد. چشم دوخته بودیم به رسانهها و به صفحات پزشکان در اینستاگرام. تا آنها به ما بگویند نتیجه تحقیقات چه میشود. خبرهای ناامیدکننده بسیار بیشتر از گمانههای کوتاه امیدبخش بودند. برخی صراحتا میگفتند، این بیماری هیچ دارو و واکسنی نخواهد داشت. برخی از «ملکوت» کمک میخواستند، برخی دیگر به طب سنتی پناه بردند و برخی هم چون ناامید بودند راه بیخیالی و انکار در پیش گرفتند. انکارگریان همیشه بیشترین خسران را میکنند.
اما یک روز شکوهمند، یک زوج محقق از دیار غازیان فاتح، اعلام کردند به واکسن دست یافتهاند. نور امید بر جهان تاریک تابید. انسانها لبخند زدند. خبرهای امیدبخش مرحله به مرحله بیشتر شد. اما اسپوتنیک و فایزر تنها کلیدواژههای امید نبودند، ملتهای جهان، چندین واکسن دیگر را کشف و روانه بازار کردند. پژوهشگران سلامت در سراسر جهان یکی از سالهای درخشان تاریخ علم را ثبت کردند.
کشته شدن انسانها پس از تولید واکسن، به علم ارتباط ندارد، متهم، نظام حکمرانی و اقتصاد سیاسی جهان است که نتوانست واکسن را عادلانه توزیع کند. هزاران نفری که این روزها در ایران و سایر کشورهای توسعهنیافته میمیرند در واقع نه قربانی کرونا که قربانی نهاد سیاست و اقتصاد هستند. با این حال، امید به مدیریت فاجعه، بسیار بسیار بیشتر از پاندمیهای قبلی است. تاکنون حدود چهار میلیون و چهارصد هزار نفر در سراسر جهان قربانی شدهاند و اگر موانع حکمرانی برطرف شود، این رقم چندان افزایش نخواهد یافت.
بشر در فیزیکِ توسعه چنان به شکوه رسیده که پاسخ پاندمی را در کمتر از یک سال پیدا میکند اما برای مهار آن راه طولانی در پیش دارد. پاسخ به پاندمی، مقولهای آزمایشگاهی است، اما مهار آن امری مدیریتی و سیاسی است. بشر قدرتمند برای مهار پاندمی به «عدالت جهانی» نیاز دارد. واکسیناسیون یک قاره، یک کشور، یک شهر، یک قشر و یک فاصله سنی کافی نیست. برای رهایی از فاجعه باید همه هشتاد میلیارد انسان واکسینه شوند. تنها راه، توزیع عادلانه و سریع واکسن در تمام جهان است.
کرونا فرصتی بزرگ برای فهم یک مساله حیاتی است. همه انسانها از توانگران و میلیوندلاریها تا ضعفا و دویستدلاری درون قایقی کوچک در اقیانوس کهکشانی شناور هستند. اگر این قایق سوراخ شود، توانگران هم امکان رهایی ندارند و در نهایت به اندازه مستضعفان خواهند مرد. تنها راه نجات، حفظ قایق است.
قایق حیات را تنها و تنها به عدالت و اخلاق میتوان حفظ کرد. پاندمی کرونا تنها آسیب بر تن این قایق نیست. بحرانهایی مانند آلودگی شدید محیط زیست، گرم شدن زمین، تروریسم، عریان شدن خشونت، تهدیدات حقوق بشری و… خطرناکتر از پاندمی هستند و تمامیت جهان را تهدید میکنند. برای مهار این بحرانها، به عدالت جهانی با دز بالا نیاز داریم.
دوم شهریور 1400
@Negah_e_Montaghed