معرفی نویسنده:
استیون مینستر، استاد فلسفه و رئیس بخش ارزشهای اخلاقی دانشگاه آگوستانا در ایالت داکوتای جنوبی آمریکا است. او در چهار قاره آمریکا، اروپا، آسیا و آفریقا به مطالعه حقوق بشر، فقر، توسعه، عدالت تجاری و سایر مسائل اخلاق جهانی پرداخته و در دورههای تحصیلی در کوبا، گواتمالا، مکزیک و جمهوری دومینیکن در موضوعات مذکور تدریس کرده و دارای مقالات و کتابهای متعدد است.
معرفی کتاب:
مینستر در این اثر به طور بسیار خلاصه نه تنها در تفسیری واحد از شهروندی جهانی مناقشه میکند که رویکرد رسانهها، سیاستمداران و حتی سازمانهای بشردوستانهای را که قصد ایجاد و تداوم روایتهای واحد از این پدیدهها را دارند، مغرضانه یا سادهلوحانه میداند. تلاش او این است که در رویارویی با هر مسئله جهانی، با اشاره به برخی از تفاسیر نادرست، سادهانگارانه و دارای انگیزههای سیاسی، تفسیرهای واحد از مسائل جهانی را به چالش بکشد و همه را به بهتر فکر کردن در آنها فرا بخواند. او مدعی است که نمیتوان تفسیر واحد صحیحی از هر مسئلهای را آموزش داد، زیرا هیچ تفسیر واحدی که همه افراد و موقعیتهای متنوع سراسر جهان را پوشش دهد وجود ندارد. اما او میخواهد سؤالاتی کلیدی برای پاسخ دادن مسئولانه به مردم و رویدادهای سراسر جهان طرح نماید. مینستر مخاطب خود را تشویق میکند که به مردم دیگر هم به عنوان شرکای خود در تلاش برای جهانی بهتر توجه کنند و با پذیرش این که درک واحدی از اخلاق در پاسخها یا مجموعهای از قوانین وجود ندارد با یکدیگر در تشخیص و ایجاد راهی بهتر برای پیشرفت مشارکت کنند.
به نظر مینستر انسان امروز شاید هنوز خودش را شهروند جهانی نداند، اما این وابستگی، هم ضروری و هم ممکن است. برخی دربارۀ ایدۀ شهروندی جهانی تردید دارند، اما در بیشتر تاریخ بشر، دولت-ملتها وجود نداشته و مردم خود را شهروند دولت-ملتها نمیدانستهاند. با این حال، ظهور دولت-ملتها در چند قرن گذشته باعث شده که مردم شهروندی دولتی را به هویتهای دیگر، مانند خانواده و گروه مردمی یا مذهبی، اضافه کنند. امروزه مردم با توجه به ارتباطات بین خودشان در سراسر جهان و چالشهای مشترکی که با آن روبرو هستند، باید شهروندی جهانی را نیز به هویتهای دیگر اضافه کنند. این بدان معنا نیست که شهروندی جهانی، که بر سر آن هیچ تفسیر واحدی وجود ندارد، جایگزین هویتهای دیگر میشود بلکه در عوض، دقیقاً به این دلیل که ما نسبت به خانوادههایمان، افراد جامعهمان و افراد سراسر جهان تعهداتی داریم، مسائلی مانند مهاجرت، تجارت و تغییرات اقلیمی پیچیده میشوند. انسان امروز اگر میخواهد با کسانی که نزدیک و همچنین دور از او هستند، درست رفتار کند، باید با این پیچیدگیها دست و پنجه نرم کند.
دست و پنجه نرم کردن با این پیچیدگیها در فصلهای دوم، سوم، چهارم و پنجم همزمان با کاوش در پیچیدگیهای فرهنگ آغاز میشود. مؤلف در فصل دوم بررسی میکند که چگونه رسانهها، سیاستمداران و حتی سازمانهای بشردوستانه، عمداً یا سهواً، داستانهای واحدی را ایجاد و تداوم میبخشند. در فصل سوم ادعا میکند که نسبیگرایی فرهنگی نمیتواند مسائل اخلاق جهانی را حل کند، زیرا مبتنی بر دیدگاهی سادهانگارانه از فرهنگ است که تنوع درون فرهنگها و تأثیرات خارجی بین فرهنگها را نادیده میگیرد. موضوع فصل چهارم بررسی تغییر در سنتهاست. او مدعی است جهانی شدن صرفاً یک امر تحمیلی مضر نیست و حتی صرفاً عاملی برای خیر محض هم نیست. مینستر در فصل پنجم در درستی این داستان واحد که زنان در جاهای بسیاری از جهان قربانی ستم فرهنگی هستند مناقشه میکند و بر اهمیت شناخت و ارتقای ظرفیت زنان برای کنشهای مشورتی تأکید میکند تا آنان بتوانند آینده خود را در میان انواع چالشهای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی که با آن روبرو هستند ترسیم کنند.
در فصلهای ششم تا دهم چگونه دربارۀ موضوعات جهانی اخلاقی بیاندیشیم؟ پیامدهای اخلاقی روابط اقتصادی بررسی شدهاند. مینستر در فصل ششم علل متنوع و درهمتنیدۀ فقر در جهان معاصر – و به تبع آن مسئولیت در برابر آن را – بررسی میکند. از نظر او برخی از این عوامل عبارتند از: میراث استعماری، عملکرد دولتهای فاسد، نهادهای بینالمللی، دخالت خارجی و ترتیبات اقتصادی ناعادلانه. در فصل هفتم ضمن اذعان به اهمیت حیاتی اقتصادهای کارآمد، تمرکز تکبعدی بر توسعه اقتصادی را به اشتباه میداند و به ایدههای غنیتری از توسعه اشاره میکند که شامل هماهنگی اجتماعی و پایداری زیستمحیطی میشود. در فصل هشتم از آثار پیچیده و ناهموار جهانی شدن بحث کرده و مدعی است هم مهاجرت و هم مقاومت در برابر آن مهاجرت را افزایش داده است. از این رو رویکردی انسانیتر به همبستگی جهانی، مستلزم تغییراتی در برنامههای حمایت اجتماعی داخلی کشورها و سیاستهای مهاجرتی آنهاست. در دو فصل نهم و دهم به اخلاق تجارت میپردازد و راههایی را بررسی میکند که تأثیرات مفید تجارت بتواند ارتقا یابد و در عین حال سهم تجارت در استثمار و ستم محدود شود. باید در روایتهای تکبعدی که میگویند کمکهای خارجی خوب یا بد است تردید کرد و در عوض به این نظر اقبال میکند که کمکهای خارجی میتوانند در شرایط خاص بسیار مفید و در شرایطی دیگر مضر باشند. این تحلیل اجازه میدهد محدودیتهای کمکهای خارجی و اهمیت حیاتی تلاش برای سیاست اقتصادی و خارجی عادلانه دیده شوند.
مسائل اخلاقی در حکومتداری و مباحث ژئوپلیتیک موضوع سه فصل بعدی است. مینستر در فصل یازدهم ضمن زیر سؤال بردن روایتهای سادهانگارانه از طبیعی بودن حقوق بشر و دموکراسی، با بررسی روشهای مختلفی که محققان، فعالان و شهروندان در سراسر جهان از آنها برای بهبود جوامع و دولتهای خود استفاده کردهاند، ارزش این آرمانها را اثبات میکند. در فصل دوازدهم، مینستر در کلیشههای رایج دربارۀ جنگها و علل آنها، اخلاق جنگ و مداخله بشردوستانه تأملات جدی دارد. در فصل سیزدهم به بررسی این موضوع میپردازد که برای ایجاد صلح جهانی که نه تنها شامل پیشگیری از جنگ، بلکه شامل حضور همکاری و عدالت بینالمللی نیز میشود، چه میتوان کرد.
در سه فصل آخر کتاب مسائل اخلاقی مربوط به محیط زیست بررسی شدهاند. مینستر با برخی از روایتهای رایج دربارۀ افزایش بیش از حد جمعیت موافق نیست و مدعی است مؤثرترین راهها برای مقابله با کمبود منابع، کاهش فقر، افزایش دسترسی به مراقبتهای بهداشت جنسی و باروری و کاهش مصرف در کشورهای ثروتمند است. او در فصل پانزدهم توضیح میدهد که چگونه تأثیرات بلایای طبیعی مانند زلزله، بیماریهای همهگیر و قحطی، تحت تأثیر شرایط بسیار غیرطبیعی مانند نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی شکل میگیرند. این بدان معناست که علاوه بر پاسخ به بلایای طبیعی با کمکهای بشردوستانه، باید برای جوامعی که آسیبپذیری مردم را کاهش میدهند تلاش شود. در فصل شانزدهم مینستر تغییرات اقلیمی را غیرطبیعیترین بلا میداند. او مدعی است بیعدالتیهایی اساسی در علل و پیامدهای تغییرات اقلیمی وجود دارند، اما برای محدود کردن تغییرات اقلیمی هم امیدهایی وجود دارند، به خصوص اگر کسانی که بیشترین مسئولیت را در قبال تغییرات اقلیمی دارند، مایل به انجام وظیفه خود باشند.
چگونه دربارۀ موضوعات جهانی اخلاقی بیاندیشیم؟ یادآور میشود که برخی محققان هنگام بحث در زمینه مسائل جهانی، بسیاری از کشورها را به کشورهای در حال توسعه و کشورهای توسعهیافته تقسیم میکنند. فرض این تقسیمبندی بر این است که کشورهای در حال توسعه همگی در مسیر تبدیل شدن به کشورهای توسعهیافته هستند و کشورهای توسعهیافته دیگر در حال توسعه نیستند. او بر سر هر دوفرضیه سخن دارد. با این وجود، گاهی از این اصطلاحات استفاده میکند، ولی یادآور میشود که برخی دیگر از محققان این دستهبندی را با دستههای درآمد بالا، متوسط یا کم که عینیتر هستند جایگزین کردهاند. او گاهی از اصطلاحات اخیر هم، به ویژه در زمینه توسعه اقتصادی، استفاده میکند اما استدلال میکند که در حالی که توسعه اقتصادی مهم است، نباید تنها گزینه تعریف کننده یک کشور باشد. بنابراین، صفت «کمدرآمد» در مورد یک کشور گویای چیز مهمی است، اما هرگز کل داستان نیست.
شباهتها و تمایزات اقتصادی و فرهنگی کشورها در زمینهها و موضوعات گوناگون در جای جای کتاب دیده و تلاش میشود نشان داده شود که کشورهای غربی عموماً شباهتهای فرهنگی مهمی دارند، در حالی که کشورهای شمال جهان عموماً شباهتهای اقتصادی و سیاسی مهمی دارند. با این حال، هر دو تمایز اقتصادی و فرهنگی کشورهای غربی و شمالی جهانی مشکلاتی نیز دارند. به عنوان مثال، اصطلاح “غیرغربی” اکثریت قریب به اتفاق کشورها و مردم جهان را با آنچه نیستند تعریف میکند، نه با آنچه هستند. هر دو تمایز همچنین از یک اصطلاح – غیرغربی یا جنوب جهانی – برای پوشش بیش از صد کشور متنوع که بیش از 6 میلیارد نفر جمعیت دارند، استفاده میکنند. نویسنده که خود را در به چالش کشیدن تفاسیر واحد متعهد میداند مطمئناً باید از چنین اصطلاحاتی اجتناب کند. با این حال، گاهی از این اصطلاحات استفاده میکند و اگرچه تشخیص تفاوتهای عمده بین کشورها، مثلاً بین گواتمالا، نامیبیا و بنگلادش را حیاتی میداند اما شناسایی پویاییهایی را هم که بر طیف وسیعی از کشورها تأثیر میگذارند، مانند میراث استعمار یا محرومیت تاریخی از تصمیمگیری در نهادهای بینالمللی، مفید ذکر میکند و به این نکته توجه میدهد که وجود اشتراکات به دلیل تاریخها، فرهنگها و جغرافیاهای متنوع کشورهای مختلف، میتوانند به طرق مختلف بر مردم تأثیر بگذارند.
گفتنی است مینستر نمیخواهد به تمام مسائل جهانی فعلی و آینده پاسخ دهد اما سعی میکند در رویارویی با هر مسئله جهانی، به بهتر فکر کردن در آن مسائل فرابخواند و نه تنها تفاسیر واحد را به چالش بکشد بلکه از این طریق میخواهد اشاره کند به برخی از تفاسیر نادرست، سادهانگارانه و با انگیزههای سیاسی که ممکن است ناخواسته پذیرفته شده باشند. او ادعا نمیکند که تفسیر واحد صحیحی را آموزش میدهد، زیرا به نظر او، هیچ تفسیر واحدی که همه افراد و موقعیتهای متنوع سراسر جهان را پوشش دهد وجود ندارد ولی میخواهد سؤالات کلیدی را برای پرسیدن و ادامه دادن به پرسیدن، به منظور پاسخگویی مسئولانه به مردم و رویدادهای سراسر جهان ارائه دهد.
مینستر مخاطب خود را تشویق میکند که مردم جاهای دیگر را به عنوان افرادی واقعی که زندگیهای غنی و پیچیدهای دارند و میتوانند شرکای ما در تلاش برای جهانی بهتر باشند ببیند. درک او از اخلاق در مورد پاسخهای نهایی یا مجموعهای از قوانین، واحد نیست بلکه کاری مداوم، یک سبک زندگی و یک سفر بین فردی و بینالمللی، در تشخیص و ایجاد راهی بهتر برای پیشرفت در کنار هم است.
گزارش از: عباس بوری
Minister, S. (2024). How to Think Ethically about Global Issues. Switzerland: Springer Nature