22 تیر 1400
ما، بیش از پیش، دلنگران افغانستان عزیزیم. این روزها، غمگینانه، اخبار سقوط مناطق مختلف افغانستان به دست طالبان را دنبال میکنیم. خبر خونریزیهای مداوم و کشتارها و آوارگیهای برادران و خواهرانمان را میشنویم. آنچه امروز در جایجای افغانستان میگذرد، فراتر از مرزهای سیاسی و قراردادی گویی برای ما، اینجا در ایران رخ میدهد. این تصویر غمانگیز و وحشتناک، متأسفانه برای ما، در تمامی این منطقه تصویری آشناست. ما که هنوز داغدار خون به ناحقریخته دانشآموزان مدارس و شهروندان و روستانشینان مظلوم و ترور دهها فعال فرهنگی و اساتید دانشگاه در افغانستان از هر قوم و مذهب و منطقه بودیم، امروز، باید ناباورانه و خشمگین، شعلهور شدن مجدد آتش جنگی فاجعهبار را در افغانستان شاهد باشیم.
ما بر اساس آنچه در علوم انسانی آموختهایم، میدانیم که بر خلاف تصویری که رسانهها و سیاستمداران نشان میدهند، این وضعیت فراتر از یک اتفاقِ صرفاً سیاسی و نظامی و جابجایی قدرت پشت درهای بسته است. وضعیت نامساعد امروز افغانستان، ریشه در دهها عامل مختلف فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی دارد: توسعهطلبی قدرتهای جهانی و استعماری به خصوص امریکا که منافع اقلیتی از لابیهای اقتصادی و سیاسی را در افغانستان دنبال میکند و مردم افغانستان را قربانی و وجهالمصالحهی سیاستهای داخلی و بینالمللی خود کردهاست، دستاندازیها و سیاستهای قدرتهای منطقهای همسایه و غیرهمسایهی افغانستان که دهههاست سرنوشت مردمان شریف این جامعه را گروگان تنشهای میان خود کردهاند، ناکارآمدی و فساد بخش قابل توجهی از سیاستمداران و مسوولین افغانستان که سرمایههای غنیمت این جامعه را به هدر داده و به یغما بردهاند، سکوت یا خیانت برخی نخبگان و نمایندگان مردمی که به همت آنان چشم امید بستهبودند به جای تلاش برای آگاهیبخشی و رهایی مردم از کلیشههای مخرّب قومگرایانه و تنشهای فرقهای، بر آتش شکافهای قومی و قبیلهای در این جامعه دمیدهاند، رویکردهای غیرمتساهل دینی و نگاههای خشک و متحجّری که سرنوشت دنیایی انسان را به هیچ میگیرند و خواست و اراده و انتخاب و اختیار او را به رسمیت نمیشناسند و «دیگری»های دینی و مذهبی را طرد میکنند نیز به بلای جان این جامعهی مستعد و شریف بدل شدهاست.
اینک قدرت گرفتن و برآمدن مجدد طالبانی که خود نیز برآمده از دههها فقر و ضعف آموزش و نابرابری و فساد و به محاق رفتن فرهنگ و اندیشه در لایههای مختلف جامعهی نجیب افغانستان است، باقیماندهی بذرهای امید این جامعه را نیز نابود میکند.
اما چشم دنیا به این فجایع بستهاست. در کمال حیرت و تأسف، نه فقط مجامع بینالمللی و دولتها، که حتی روشنفکران، دانشگاهیان، فعالان حقوق بشر، رهبران مذهبی و هنرمندان منطقه و جهان هم در برابر این فجایع پی در پی اغلب سکوت کردهاند. گویی مسألهی افغانستان برای هیچکدام از آنان مسألهای قابل توجه نیست. در مظلومیت این مردم همین بس که فریاد و ندای کمکخواهی آنان نیز به جایی نمیرسد و این خود مصداقی از جهانی نابرابر و مناسباتی قدرتمحور و ظالمانه است که حتی رنج و جان و خون انسان شریف افغانستانی و سایر کشورهای این منطقه را به هیچ میانگارد. گویی مسألهی افغانستان برای هیچ کس در ایران و جهان اهمیت ندارد. ما، از این مناسبات نابرابر و قربانیساز بیزاریم. ما آرزومند و متعهد به ساختن جهانی هستیم که رنج افغانستانی و ایرانی و سوری و عراقی، به اندازهی رنج هر انسان دیگری در این جهان اهمیت داشتهباشد و خون هیچ کس رنگینتر از دیگری نباشد و هر قطره خون به ناحق ریخته، ارادهای جمعی برای پایان دادن به این وضعیت ِ فاجعهبار را در سطح جهانی به مطالبهای جمعی بدل کند.
ما بر این عقیدهایم که که راه حل خروج از این وضعیت، جنگ نیست. صلح و ثباتی عادلانه و انسانی است که امکان تغییر این عوامل در هم تنیده را فقط و فقط به دست خود مردم افغانستان، از هر قوم و مذهب میسر کند.
یقین داریم که برادران و خواهران افغانستانی ما، شایستهی تداوم این وضعیت نیستند. یقین داریم که منافع ملی و سعادت ما در این منطقه به هم پیوستهاست و سعادت ما، نه در داخل مرزهای سیاسی قراردادی کشورها، که پیوسته با یکدیگر تأمین میشود. ما یقین داریم همگی ما، از قندهار تا استانبول، از کاشغر تا حلب، از بصره تا تهران، از دوشنبه تا صنعا، شایستهی زیستنی انسانیتر، آزادتر و عادلانهتریم. یقین داریم ما، مردمان امروز به جان آمده و مستأصل در این گوشه از جهان، میتوانیم سرنوشتی دیگرگونه را برای خود رقم بزنیم. دردهای مشترک، قرنهاست که ما را به هم پیوند دادهاست. به امید روزی که اشتراک در انسانیت، در بهرهمندی از آزادی، برابری و رفاه، این حقوق بدیهی به یغما رفتهی ما، دستهای ما را به هم پیوند دهد. ما، در این روزهای فاجعه بار، در کنار شما، خواهران و برادران افغانستانیمان، از هر قومیت و مذهبی ایستادهایم. تنها نمیمانید.