⚛ @jomhuriyat
♈️صدها نفر از ثروتمندان عمدتا آمریکایی و اروپایی در نامهای سرگشاده خطاب به اجلاس داووس هشدار دادند که ثروت بیکران تهدیدی علیه دموکراسی است. آنها خواهان افزایش مالیات بر درآمدهای خود شدند و افزودند، تاثیر افراد ابرثروتمند بر ترامپ تهدیدی برای ثبات جهانی است.
♈️در این نامه سرگشاده به سران دولتها و مقامات عالیرتبه جهان به این “حقیقت ناخوشایند” اشاره شده که “افراد فوقثروتمند نسبت به دیگران قدرت نفوذ بیشتری دارند” و تاکید کردند که “ثروت بیش از حد تهدیدی برای دموکراسی است”.
♈️انتشار این نامه که به ابتکار دو سازمان توسعەی Oxfam و شبکە میلیاردرهای میهن پرست تدوین شدە، همزمان با تحلیف ترامپ نقطه عطفی محسوب می شود. حضور پررنگ میلیاردرهای کارآفرین چون ایلان ماسک، جف بزوس و ماک زاکربرگ در متن مراسم تحلیف ترامپ، عملا حضور رؤسای دولت ها و رهبران سیاسی را به حاشیه برده بود.
♈️مدافعان لیبرال دمکراسی همیشه با افتخار روی فضیلتی مهم انگشت می گذارند:
در یک دمکراسی تکامل یافته میتوان از ثروت به قدرت رسید ولی عکس آن ناممکن است.
طبعا این معادله در کشورهایی فاقد کثرت گرایی سیاسی نظیر ایران برعکس است.
در اینجا حضور در مناصب و مقامات سیاسی و دولتی به قصد ثروت اندوزی قاعدەای مرسوم است.
نامەی ابرثروتمندان مورد اشاره هم نوعی هشدار و ابراز نگرانی نسبت به این وارونگی است؛
مبادا اتحاد مردان قدرت و ثروت به فقر دمکراسی و فتور نهادهای دمکراتیک بینجامد.
♈️برخی ناظران از این منظر اجلاس داووس را هم موزد انتقاد قرار می دهند؛
داووس زمینەای مناسب برای اختلاط دولتمردان و ثروتمندان فراهم می کند و ضریب نفوذ سرمایه داران بر حلقه ها و مکانیسم های تصمیم گیری و تصمیم سازی سیاسیون را افزایش می دهد،
راهکار این دسته از میلیاردرها، افزایش مالیات بر صاحبان درآمدهای کلان است تا قدرت مردم افزایش یابد و از انحصار قدرت و ثروت در دست اقلیتی کوچک جلوگیری به عمل آید.
♈️این راهکار ریشه ها و سوابق معتبری در تجربەی حکمروایی دموکراسی های غربی دارد.
تجربەی دولت رفاه در دهەهای پس ازجنگ دوم جهانی به مثابەی قسمی سوسیالیسم پارلمانی هنوز درخشنده است.
این الگوکه سوگمندانه قربانی انقلاب تاچر و ریگان و سپس لحظەی نئولیبرالی در اوان دهەی نود شد، سهمی بزرگ در بردن مبارزەی ایدئولوژیک وپیروزی بر سوسیالیسم اردوگاهی شوروی و اقمارش درشرق اروپا داشت.
♈️صد البته بخش عمدە پدیدە پسرفت دموکراسی و زوال سیاست و انحراف گروه های اجتماعی ازسیاست متعارف چپ و راست، معلول خصوصی سازی افراطی ونئولیبرالیسم افسارگسیخته است. برآمدن ترامپ به عنوان تظاهر سیاسی این پدیده درچنین بستری قابل ارزیابی است. پول پرستی وترکیب نگاه کاسب کارانه واقتصاد محور با سیاست قدرت، ترامپ رابه سرنمون و الگوی افراطی این نگاه تبدیل کرده است.
♈️تردیدی نیست که در رده بندی 2025 اکونومیست، معدل دمکراسی آمریکایی که هم اکنون جزودمکراسی های معیوب دسته بندی می شود، چندپلەی دیگرهم سقوط کند. همانطورکه گفته شد درطی جنگ سرد کیفرخواست لیبرال دمکراسی غربی علیه افتدارگرایی کمونیستی متکی بردو اصل بود: حذف آزادی ازجامعه به بهانەی ساختن ساختاری دادگر و برابری طلب و دوم ترجمە عملی عدالت به توزیع یکسان فقر در جامعه!
♈️این درحالیست که امروزه جناح راست حزب جمهوریخواه و ترامپیست های دوآتشه و همپالگی هایشان در احزاب راست افراطی اروپا اصراری روی ستایش آزادی ودمکراسی ندارند. ترامپ هیچ دعوای ایدئولوژیکی با رهبران چین و روسیه ندارد وچه بسا عزم پولادین و انحصار قدرت ویکه تازی آنها را می ستاید.
♈️با این اوصاف تعمیق وتثبیت ترامپیسم و تداوم حضور آن درقدرت می تواند تفاوت های مبنایی میان دموکراسی غربی درحال زوال و اقتدارگرایی شرقی راکمرنگ نماید. هنر حزب کمونیست چین و دلرودستەی پوتین در ترکیب یک اقتصاد مدرن باسیستم سیاسی ماقبل مدرن است. مهارتی که شیخ نشین های جنوب خلیج فارس هم آن را از رهگذر تلفیق باسنت های بومی خود آموخته اند.
♈️این ساختار شترمرغی سودی سرشار نصیب نحبگان حاکم، شاهزاده های حزبی، الیگارش ها و ،وابستگان قدرت کرده وتعداد میلیوترها و میلیاردرها را بشدت افزایش میدهد. همزمان از این استعداد برخوردار است که در کوتاه مدت واحیانا میان مدت رضایت مردم را هم جلب کند. هرچند درافقهای بلند مدت بذر نارضایتی وتغییر خود رامی کارد.
♈️نامەی هشداردهندەی موردبحث، ابراز نگرانی درمورد این تطور و دعوت به بازگشت به سنت دولت رفاه وسوسیال دمکراسی است. بازگشت به جهانی که درآن دگربار دوفضیلت سیاسی آزادی وبرابری در دوقطب سیاست قرار گیرند ودمکراسی پارلمانی چترحفاظت آنها شود. آیا با ترامپ وایلان ماسک این امر میسر می شود؟ نه!
آنچه رخ می دهدتضعیف دمکراسی وخطر بی ثباتی وتهدیدصلح جهانی است.
صلاح الدین خدیو به نقل از کانال جمهوریت
قاب جدید، دنیای جدید
✍️سهند ایرانمهر
مهمترین تصویر مراسم پر طمطراق تحلیف ترامپ نه قاب رقص او و ملانیا و نه بارون پسر خوش قدوقامت او بود، مهمترین قاب این قاب است.
چهرههای این عکس تاریخی عبارتند از:
-جف بزوس: با دارایی بالغ بر ۲۰۰ میلیارد دلار، بهدنبال قوانین مالیاتی کمتر و توسعه تجارت جهانی آمازون است.
- ایلان ماسک: با ثروتی بیش از ۴۲۰ میلیاد دلار، علاقهمند به آزادی عمل در صنایع فناوری، حذف محدودیتهای محیطزیستی، و توسعه سرمایهگذاری در حوزه فضایی.
- مارک زاکربرگ: با دارایی ۲۰۰ میلیارد دلار، بهدنبال تضمین کنترل متا بر فضای دیجیتال و جلوگیری از قوانین محدودکنندهای که میتواند قدرت او را کاهش دهد.
-ساندار پیچای:مدیرعامل گوگل و آلفابت، شرکتی با درآمد سالانه بیش از ۲۸۰ میلیارد دلار.
🔸این قاب تاریخی نمایانگر دوران جدیدی است که «شوشانا زوبوف» آن را سرآغاز «سرمایهداری نظارتی» میداند. دورانی که سرمایه به دنبال به دست آوردن قدرت واقعی نه فقط از طریق دادهها یا پیشبینی رفتارها که از طریق جهتدهی به انسانهاست. دورانی که آن را به دوران «پلتفرمکراسی» یا «دموکراسی الگوریتمی» هم موسوم کردهاند، آغازی بر پایان دموکراسی آنگونه که تاکنون میشناختیم.
🔸این دوران، عصر جدیدی در تاریخ بشر است. دورانی است که در آن دادههای کاربران بهعنوان منبع خام استخراج میشوند،(مشابه نفت در اقتصاد صنعتی) حالا شرکتها این دادهها را تحلیل کرده و از آنها برای پیشبینی رفتار افراد استفاده میکنند. در دوران جدید رفتار انسانها (مانند خرید، رأی دادن یا حتی تصمیمگیریهای احساسی) به کالا تبدیل شده و به شرکتها یا دولتها فروخته میشود. اگرچه از فرد یا ملت بسیار سخن بر زبان خواهد رفت اما این یک تعارف تلخ است زیرا برخلاف سرمایهداری سنتی که بیشتر بر رضایت مشتری تأکید داشت، سرمایهداری نظارتی بهدنبال کنترل رفتار است به همین دلیل مردم بهجای داشتن هویت ملی، به کاربران یک شبکه جهانی تبدیل میشوند.
🔸در دوران جدید، کشورهای ضعیفتر به مستعمرههای دادهمحور شرکتهای بزرگ تبدیل شده و استقلال خود را از دست میدهند. سرمایه نظارتی و دارای داده و قدرت کنترل، به نفع هیچ دولت و ملتی عمل نمیکند این هسته قدرت دنبال حجم بیشتر داده و جهتدهی سودمندانه آن است اگرچه جایی مثل آمریکا را قرارگاه خود میداند و تمامیت زمین (بلکه مریخ ) حوزه نفوذ آن تلقی میشود اما نه به اکراه زیردستان که با طوع و رغبت آنان که پیشتر با الگوریتم پلتفرمها سامان داده شده است. در شکل پیشرفتهتر این وضعیت دولتها هم ممکن است نقش خود را بهعنوان تنظیمکننده از دست بدهند و بیشتر به ابزار شرکتهای فناوری تبدیل شوند.
🔸در دوران جدید، سرمایه نظارتی، نظم جدید خود را تثبیت میکند، نهادهای تا امروز برقرار را برمیچیند و قانون خود را آنگونه که خود میخواهد وضع و اجرا میکند. همه آنچه تاکنون به عنوان ثوابت علوم سیاسی یا روابط بینالملل تاکنون شناخته میشد از اینجا به بعد دچار تحولات بنیادین خواهد شد و حجم داده در اختیار و کاربر مشمول این پلتفرمها و البته میزان احاطه بر نهاد سنتی حاکمیت و دولت، میزان قدرت را مشخص خواهد کرد.
🔸در این دنیای جدید دادههای شخصی بهطور مداوم جمعآوری و تحلیل میشوند، و حریم خصوصی به کالایی در دست شرکتها تبدیل میشوند و فرد از ذائقه تا عشق و نفرتش را در همین فضا دریافت میکند. در چنین فضایی است که هویت دیجیتال جایگزین هویت ملی میشود و نه در بستر سرزمین یا قوم و ملت که در شبکهها تکوین مییابد. سرمایه نظارتی حالا بیش از گذشته به دنبال قدرت است چون برای برداشتن موانع باید ابزار تصمیمگیری و رفع محدودیتها را در دست داشته باشد و پیش از آن نیز نیازمند مشروعیت است چنانکه پیر بوردیو در کتاب «دولت و طبقات اجتماعی» میگوید:
«قدرت اقتصادی، زمانی که به سیاست وارد میشود، به ابزار مشروعیتبخشی تبدیل میشود».
@sahandiranmehr