نوشته های مرتبط
4 دیدگاه
Hajj Muhammad Legenhausen

Dear Editor
Thank you for your article. You raise a number of important points; and with most of them, I am in full agreement. I disagree with your support of Neoliberalism. I continue to hold that social democracy is preferable to the extreme wealth disparities that Neoliberalism has brought. I do not think that there is scientific evidence to support the idea that corruption is more widespread in government than in corporations. The fight against corruption must be carried out through oversight and effective regulation, regardless of whether it is in the private or corporate sectors. The private sector in the US is now suffering because of “ethics washing”, which is a way of hiding corruption with the promise of self-regulation and the setting up of ethics committees.
But the more important points in your interview are about the relation between ethics and religion. When people are fed a fairy-tale version of religion, religious beliefs will not survive advances in education. But it seems that the religious masses, whether in Iran or the West, are not satisfied with a de-mythologized theology. The traditional solution in Iran has been to keep philosophy for the intellectual elite and let the masses have their fairy-tales; but this solution cannot survive when literacy rates and higher education make significant advances.
As for secular ethics, there has been much discussion throughout the 20th century about whether the moral behavior in a society can be sustained by a secular ethical theory or whether it hangs on among the non-religious as a remnant of the religious norms that have become embedded in social expectations. In this regard I recommend the book by W. E. Hocking, The Coming World Civilization, written almost 70 years ago, but with much worth considering.
I think a major branch of philosophy that tries to provide secular foundations for ethics is the many varieties of Kantian ethics. I include the attempts by Rawls, Habermas, Apel, Korsgaard, Scanlon, and many others. Carla Bagnoli also takes up the issue in her book on Ethical Constructivism. The basic idea is that we respect one another as having claims and moral status, and are motivated by respect for the law and for one another as followers of the law to obey moral rules. Hegel was skeptical about whether respect for the law could provide the necessary motivation to behave ethically, but he thought that the motivation could come from identifying with the community and that this could be possible if the state had a religious character. He was not advocating a theocracy, but he thought that without appeal to religion, the state would not be able to promote the kind of solidarity needed to motivate adherence to the law. Bagnoli’s book has been translated into Persian, but has not yet been published. 

سردبیر

Dear Professor Dr. Legenhausen
Salaam
Lot of thanks for reading my interview and for your comments. I am not going to emphasize Neoliberalism vs Social democrats. My main concern is to justify the lack of morality in our society. It is true that corruption comes through the government as well as corporate sectors. But we do not have here real private corporate sectors. All are more or less affiliated with the government or the theocratic classes or as people say the clerical classes. We encounter groups with a certain Ideology who are going to spread their power to various regions. They do not necessarily have the name of a party.

I think the masses believe in religion with all fairy-tale and if religion does not have a such character they think that it could not be a religion. Thus I think the process of a demythologization of religion made by intellectuals is futile

اکبر قربانی

سلام
آنچه در گفتگوی شما آمده است از دلنگرانی های جدی در قلمرو اخلاق و اخلاقی زیستن است. به نظر می رسد در جامعه ای که از مهد کودک تا دانشگاه و از مدرسه تا مسجد و از حوزه تا روضه و از رادیو و تلویزیون تا روزنامه و مجله، بسیار در باب اخلاق می گویند و می نویسند اما اخلاقی زیستن در آن دیده نمی شود، یکجا یا شاید هم چندجای کارش می لنگد. یکی از آنها این که گویا گمان بر این است که تمام بار اخلاق بر دوش دین است و اگر فردی یا جامعه ای دین نداشته باشد، اخلاقش فرو می ریزد. اما به نظر می رسد سقف اخلاق بیش از آن که بر ستون دین و شریعت باشد، بر ستون عقلانیت(خردورزی) و انسانیت(وجدان انسانی) است. از این رو بهتر است در آموزش های رسمی و تبلیغات دینی، سهم عقلانیت و انسانیت در اخلاقی زیستن پررنگ تر شود تا اگر خدای ناکرده، دیر یا زود، مردم از دین فاصله گرفتند و جامعه و نظام سکولار را ترجیح دادند، بنیان اخلاق فرو نریزد. یادآوری کلام امام حسین(ع) در اینجا خالی از لطف نیست که آزادگی مقدم بر دینداری است.

عباس بوری

دوستان عزیز!
با تقدیم سلام و ادب.

مصاحبه را دوبار مطالعه کردم! بار دوم با دقت و تاملی بیش از پیش! مثل مقالات و آثار قبلی نویسنده، دیدگاه ها متقن و مخصوصا پاسخ ها از سر حوصله و علمی بیان شده اند. فرصت نیافتم که ببینم آیا روزنامه هم تذکر ایشان را که “مصاحبه در شهریور ماه صورت گرفته” در آغاز مصاحبه درج کرده یا نه؟ به نظرم این بسیار مهم است و به خواننده کمک می کند که به اهمیت کل دیدگاه های مطرح شده با توجه به وضعیت کنونی جامعه در تمامی ابعاد آن بیشتر پی ببرد و باورکند که دیدگاه های علمی و تجربه هایی که از سر تلاش اند، تا حدود بسیار زیادی، توانایی آینده نگری مسیر حرکت ها و تعاملات اجتماعی را دارند و می طلبد که از صاحبان این دیدگاه ها و تجربیات گران بها، که سرمایه های علمی و معنوی هر جامعه ای هستند، استفاده های بهینه ای صورت گیرد.
در آخرین بخش مصاحبه، ایده آل است که “ایدۀ اخلاق جهانی آموزش می‌دهد که دامنه انتخاب‌ها فراختر شود، دغدغه‌ها به دغدغه‌های جهانی تبدیل گردد و در جهت تحقق چنین ایده آرمانی وایجاد فرصتهای برابر، کوشیده شود” و نیز درست است که این ایده “با منافع سرمایه دارها و کارتل های اقتصادی و همه سیاسیون در همه کشورها مغایر است وآن ها نمی خواهند چنین اتفاقی را ببینند” و بازهم درست است که “ما که به انتخاب اخلاقی خودمان ملتزمیم باید پای انتخاب هایمان بایستیم و آن را به عنوان یک آرمان پیگیری کنیم” ولی با وجود این ها نمی توان این سوال را هم داشت که “آیا جوامع دینی، مخصوصا متولیان ادیان و به تبع و توصیه ایشان، توده مردم، این ایده جهان شمول اخلاق جهانی را برمی تابند؟ یا تا آنجا می پذیرند که با اصول دینی یا حتی با آموزه های منتسب به دین آنان برخوردی نداشته باشد و به عبارتی از مرز اعتقاد یا خط قرمز باورهای دینی ایشان عبور نکند یا نکرده باشد؟
با سپاس.

یک پاسخ بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.فیلد های مورد نیاز علامت گذاری شده اند *